سلام خدمت همه!من چند روز نبودم ، کمر مهدیس خانم زیر فشار کار خم شد! غلی دیگه کیه؟ ای بابا ما دو روز نبودیما!! در مورد زندان هم نگران نباشید، بابا کامران جان(پدر عزیزم) اومد وثیقه گذاشت و تعهد داد و آزاد شدیم. باورتون میشه¿ پدرم تعهد داد منو آرزو (خواهرم)دیگه با هم تو پیاده رو قدم نزنیم!!!نه تو رو خدا شما بگید! گشت ارشاده ما داریییییم¿؟?¿؟¿? آخ آخ دوباره حرف اضافه زدم الان میان دوباره منتقلم میکنن بند ۱اوین!!! امضا: آرمان.....مجرم متواری!!
اههههههههههههههههههههههه...ارمان جدی ؟؟؟؟؟؟؟؟ این مهدیس که بعد از سفر شلمچه دیگه از ارزو نگفت ...بابا دلم تنگیده واسش ...سلام منو مخصوص برسون
آرزو جونم بزرگیشو میرسونه آبجی ... گرفتاره بیچاره ... مثه اینکه عروسی در پیش داریم...
وای خدارو شکر ...یعنی خودا بخواد عروسی رو افتادیم ..ایشااااااااااالله
؟
آره ... اینطور که بوش میاد سام تو فکره دست به کار شدنه ... شما چی فکر می کنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آیا این دو گل نوشکفته به هم می رسند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ برای اطلاعات بیشتر به خونه آرمان اینا مراجعه کنید (البته با خودم )