قدرت بخشش ...

 

 

بانوى خردمندى در کوهستان سفر مى کرد که سنگ گران قیمتى را در جوى آبى پیدا کرد.  

روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. بانوى خردمند کیفش را باز کرد تا در غذایش با مسافر شریک شود. مسافر گرسنه، سنگ قیمتى را در کیف بانوى خردمند دید از آن خوشش آمد و از او خواست که آن سنگ را به او بدهد.  

زن خردمند هم بى درنگ، سنگ را به او داد مسافر بسیار شادمان شد و از این که شانس به او روى کرده بود، از خوشحالى سر از پا نمى شناخت. او مى دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر مى تواندراحت زندگى کند، ولى چند روز بعد، مرد مسافر به راه افتاد تا هرچه زودتر، بانوى خردمند را پیدا کند. 

 بالاخره هنگامى که او را یافت، سنگ را پس داد و گفت: «خیلى فکر کردم. مى دانم این سنگ چقدر با ارزش است، اما آن را به تو پس مى دهم با این امید که چیزى ارزشمندتر از آن به من بدهى. اگر مى توانى، آن محبتى را به من بده که به تو قدرت داد این سنگ را به من ببخشى . . .  

 

 

* من از ساعت ۱۱ تا الآن داشتم یه پست می ذاشتم ... در حد یورو ۲۰۱۲ خنده دار بود ... بعدش یهو پرید ... همین اتفاق دیشب از ساعت ۱۰ تا ۱:۳۰ افتاد ... اما سوزش این یکی بیشتر بود ... در هر صورت من دیگه از گذاشتن اون پست پشیمون شدم ... 

 

                                                                        امضا:مهدیس 

 *بچه ها بچه ها یه خبر ... آجیم داره میاد ... قطعی شد ... پنج شنبه میاد ... کلی جیغیدم ... واااااااااای کلی دلم تنگیده ... من الآن خیلی خوشحالم ... تا دوهفته هستن ... دو هفته از ماه رمضون قابل تحمل شد ... واااااااااااااای حااااااااااااااال من دسته خودم نیس ... حاااااااااااااااااااااااااالم خووووووبه  حااااااااااااااااااالم خوبه ... بدویین بدویین تبریک بگین...

نظرات 15 + ارسال نظر
گیسوووووووو یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:39 ق.ظ

اکشال نداره دوسم اینم قشنگ بووودوبسیارپندآموز


بله بله پند آموز بود ولی من کچل شدم ...

محد یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:19 ب.ظ

تو بیخود میکنی
نا امیدی در تو .؟؟؟///////////////////
نه
هر چی باشه از پلی کپی های ایکس که نا امید کننده تر نیست
پس بازم تلاش کن .....بزارش ...حتماااااااااااااا
وا......هههههههههههههههههههههههههه

محد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منو نا امیدی ؟؟؟؟؟؟؟؟ کاربرد واو مباینته ...
حوصلشو ندارم دیگه ... حالا بعدا ...

آرش یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:38 ب.ظ http://www.jingoolia-212.blogfa.com

درود... الان که چی مثلا خواستی دلمون بسوزه؟!!! هه
چه خبر خبری ازت نیس؟!!! وب من که داره خاک میخوره یعنی اصلا حسش نیس برم آپ کنم... ایشالا منقلب بشم یکم یهویی برم آپ جدید براتون بذارم انقدر مطلبای باحال منتظر منن که براتون بذارم ولی به جون خودت اصلا حسش نیس... حالا ایشالا با خبرای خوب و باحال از جینگولیا به زودی آپ میکنم... فعلا

الآن مثلا تا تهت سوخت ؟؟؟؟؟؟؟
می خواستم بیام کامنت بذارم ...
تولد زهرا میای؟؟؟؟

goli دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:24 ق.ظ http://nabze-gol.blogsky.com

مهدیس...مقاوم باش...بالاخره زندگیه دیگه...بالا پایین داره...دوباره تلاشتو بکن...تو میتونی...من به تو اطمینان دارم...(اینم دو تا از اون سیلی های مثبت که تو مردان آهنین به طرف میزنن...)...


لبخندو فاکتور بگیر ... عجب ضرب دستی داری .........

آرش دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:58 ق.ظ http://www.jingoolia-212.blogfa.com

فک نکنم فردا باشم که بتونم بیام... این چند وقته خیلی سرم شلوغه از یه طرف کلاسا و از یه طرف هم کار!!! تابستون ما هم اینطوریه!

دوستان هم هستن دیگه ...
منم نمیرم ... آخه هیچکی نیس ...

محد دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:39 ب.ظ

اپ کردمممممممممممممممم...برین زودی ببینین

اومدم ...

گیسووووووووووووووو دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:20 ب.ظ

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای آخ جوووووووووووووون...... جال خوب اوووووووووووووووووووووووووووووومد................ حالمووووووووووووووووووووووون زیبااااااااااااااااشد............... دلتنگیااااااااااااااااااااااااااااااااانمومییییییییییید.................... وااااااااااااااایحالاوقت اشک شوقه.............. بعدشم خندهههههههههههههههههههه ..................تبریک مهدیس جووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم ....به سلامتییییییییییییییی................حااااااااااااااااال میکنی روزی که باحرف زدن بامن شروع شده چقدخوووووووووووووووووووووووبه ......

...
اینو شنیدم (همون تورودیدم) نفسم بند اومد ... دله من یکدفه یک حااااااالی شد ...
مرسییییییییییییییییییییییییییییی...
چقد خوبه که دستامو تو دستای تو میذارم
چه دنیایی تو چشماته چقد دنیااامو دوس دارم
کپسوله من ...اینو باتو نبودم با آجیم بودم

محد دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:21 ب.ظ

اخیییییییییییییییییی
محدثه .....محدثه ....اوه اوه ......تبریییییییییییییک
به همه ی مهدیسایی که اجی محدثه دارن
ولی اجی ....خیلی خوشحال شدم

کپسوله من ...
بووووووووووووووووووووووووووس ...

goli سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:46 ق.ظ http://nabze-gol.blogsky.com

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااای مهدیسی...خدا رو شکر...میخوای بری فرودگاه امام خمینی (ره) خدا بیامرز...چه حالی بهت دست میده اونجا...من خودم تجربش کردم...تبریک عزیز دلم...

مرسی عزیزم ...
واااااااااااااااااای آره چه حاااااااااااااااااااااااااااله خوبیه باتو ...
دفه پیشم کلی یادت بودم ... گفنم گلی اونموقع کلی خوشحال بود ولی من کلی گریه کردم ...
بووووووووووووووووووووووووس...

یکی از مادوتا سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:28 ق.ظ

چقدر قالب و اسم وبلاگئ عوض میکنی بچه؟!
هی فک میکنم اشتباهی اومدم!!!

من کلا تنوع طلبم ... اسمه قالبا هم با یه بعد روحیمو خوده قالب هماهنگه...
اینا واسه ماه رمضونه ... دلیل داره ...
عادت کن دیگه چون همین روند ادامه داره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.