..: تصویر رویا :..
..: تصویر رویا :..

..: تصویر رویا :..

????WTF

این عیدم گذشت:(

این عیدم گذشت:(

خیلی زود..ولی پر اتفاق بود از همون اولش

ولی مخشامو ننبشتم


اصلااااااااااااااااااا دلم نمیخواد عید تموم بشه چون ینی امتحان و درس و بعدشم کنکور 

دیگه واقعا مجبورم کمتر بیام نت..کاری که واقعا دوشواره 

ولی خوب چه میشه کرد..روزگاره دیگه


یکم تغییر بدم نیستاااااااااااا 


ادامه ی مطلب بفرمایید لدفن:)

فک و فامیله ما داریم ؟؟؟ عایا ؟؟؟ 


راستی:(( عسل بدیعی :(((




ﺍﺯ خواهرزادم پرسیدم دایی جون ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻩ ﯾﺎ ﭘﻮﻝ ﯾﺎ ﺧﻮﺷﺘﯿﭙﯽ ؟
ﮔﻔﺖ ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻮ ﮐﻪ هیچکدومو ﻧﺪﺍﺭﯼ ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﺩﺍﺭﻩ ؟؟؟
::
::
دقایقی پیش مامانم سراسیمه اومده تو اتاقم میگه یه بسته گوشت از فریزر گم شده تو برنداشتی ؟
خو مادر من ، من گربه ام ؟ درنده ام ؟ چی ام ؟ که فکر کردی یه بسته گوشت خام و یخ زده رو میتونم برداشته باشم ؟
::
::
به بچه داداشم که به زور ۹سالشه میگم داماده عمه میشی بیای دخترمو بگیری ؟
میگه حالا وایسا ببین شوهر گیر خودت میاد !!!
فعلا من …
بهش میگم خوب اگه شوهر کردم تو میای با دخترم عروسی کنی ؟
میگه اگه باهام کل کل نکنه و سیبیل نداشته باشه و کلا زن زندگی باشه شاید بگیرمش !
دوباره من …
من همسن این بودم فکر میکردم مامان بابام با هم خواهر برادرن …
::
::
یه خواهرزاده دارم ۶سالشه از صب که پا میشه به همه چرت و پرت میگه تا شب !
امروز خیلی بی اعصاب بود برگشته به مامانش میگه : عجب گ.ه.ی خوردم که شماها منو به دنیا آوردین !
کلا نسل جدید داغونن …
::
::
یه دختر خاله دارم به زور ۴سالشه ۱۳سال تفاوت سنی داریم ساعت ۵ صبح اومده میگه یا پا میشی یا تو چشات جیش میکنم !
فامیل دیکتاتوره داریم ؟
::
::
مامانم شیر خریده ماست زده خاله م بهش گفت اگه واقعا میخوای خودکفا بشی باید یه گاو هم ببندی توی حیاطتون که دیگه پول شیر ندی !
مامانم گفت والا یه گاو بستیم اینجا ولی فقط مث گاو سرش تو کامپیوتره شیر نمیده اصن !
::
::
تلویزیون داشت می گفت کودک لطیف است با آن به درستی برخورد کنید !
در راستای مسخره بازی به مامانم میگم : ماماااااان من لطیفماااااا …
مامانم : عزیزم تو دیگه از لطافت دراومدی کثاااااافط شدی !!!
به نظر شما آلبوم دادم بیرون اسمشو چی بذارم ؟
::
::
یه روز دوست داداشم زنگ زد خونمون مامانم گوشیو برداشت ، یارو گفت : آقا سینا هستن ؟ مامانم گفت : نخیر ، دستشویی تشریف دارن !!!
یه همچین مامانی دارم من ؛ پسرشو تحویل میگیره در حد لالیگا !
::
::
دیروز دراز کشیده بودم داشتم چنتا تمرین حل میکردم …
بابام اومده منو دیده محکم گرفته منو که نتونم تکون بخورم بعد بلند بلند میگه : خانوم پاشو بیا اون دوربین عکاسی رو هم بیار یه صحنه ی نادر پیش اومده !
مامانم دوربینو آورده بابام یه عکس ازم گرفته میگه این صحنه هر صدسال یه بار پیش میاد !!! اگه این عکسو بذارم اینترنت معروف ترین آدم دنیا میشم …
آیا من سر راهیم ؟؟؟
آیا فک و فامیله داریم ؟؟؟
آیا این داستان واقعی است ؟؟؟
::
::
مریض بودم مامانم داشت داروهام رو میداد که داداش کوچیکم اومد گفت منم از اینا میخوام !
مامانم گفت الهی مامان بمیره برات ، اینا پی پیه فقط داداش باید بخوره …
بچه هم گفت : اه اه و رفت دنباله بازیش !
تا چند روز وقتی میرفتم WC همش خودمو با سوراخ توالت مقایسه میکردم !!!
::
::
بابام به من میگه این ترم که رفتی دانشگاه چهار واحد ادب و شعور بردار !
من برم کتابمو بدم پدر و مادر واقعیم ازم سوال بپرسن …
::
::
یه بار زنگ درو زدن منم رفتم جلوی در گفتم بفرمایید ! طرف گفت با داداشتون کار دارم …
منم گفتم یه لحظه گوشی !
اصن یه وضی بخدا ! الان پدر و مادرم دارن دنبال بچه واقعیشون میگردن …
::
::
بابام دو هفته س تا میرم پای کامپیوتر میاد بغلم میشینه دستمو می گیره چُرت می زنه ؟
دیشب بهش میگم این کارا واسه چیه ؟؟؟
میگه تلوزیون گفته فرزندان خود را در دنیای مجازی تنها رها نکنید !
::
::
ﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻓﯿﻠﻢ ﻣﯿﺪﯾﺪﻡ ﻃﺮﻑ ﺩﻭ ﺷﺨﺼﯿﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺯﺭﺕ ﻭ ﺯﺭﺕ ﻣﯿﺰﺩ ﺁﺩﻡ ﻣﯿﮑﺸﺖ ، ﯾﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﻋﯿﻦ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻮﮔﻮﻟﯽ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﮕﺎﺕ ﻣﯿﮑﺮﺩ !
ﺑﺎﺑﺎﻡ : ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻧﮑﻨﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻤﻮﻧﻢ ﺩﻭ ﺷﺨﺼﯿﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ؟
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ : ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﻢ ﺑﯽ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺑﻮﺩ ﭼﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺷﺨﺼﯿﺖ !
ﯾﻨﯽ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺩﺭ ﺣﺪ ﻫﯿﺮﻭﺷﯿﻤﺎ ، ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﯿﮑﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﺟﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ؛ بعدشم دارم میرم یونیسف !
::
::
داداش دوستم رفته مسافرت ماشینشو یه هفته داده دست دوستم باشه اونوقت داداشِ منم وقتی میره بیرون شلوارَکِشو قایم میکنه نکنه من بپوشمش !
از داداش هم شانس نیاوردیم …
::
::
دوستم وکیله یه روز رفته دادگاه واسه کار اداری ، سر و کارش افتاده به یه مرد جدی و بداخلاق !
یارو گفته مثل اینکه تا به حال منو ندیدید ؟ دوستم هول کرده گفته خیر ، زیارت نداشتیم سعادت کنیم شمارو !!!
::
::
داداشم میگه وقتی موهاتو سیخ سیخی میکنی شبیه فرچه توالت میشی !
::
::
دیشب مهمون داشتیم خواهر کوچیکم داشت چایی تعارف میکرد ، به زن عموی بابام که رسید به خواهرم گفت : الهی پیر شی ؛ آبجیه منم که معنیه این حرفو نمیفهمید گفت الهی خودت بمیری …
تا نیم ساعتم رفت تو اتاقش گریه کرد !
::
::
داداشم زد شیشه ادکلونو شیکوند ، با عجله میگه زود باش چند تا لباس بیار بکشیم روش حیفه !
تو کف مدیریت بحرانشم …
::
::
داشتیم فیلم هندی میدیدیم سلمان خان با یه کلاش یه گردان زرهی رو نابود کرد !
گفتم بابا اینا خالی بندیه !!!
بابام برگشت گفت خالی بندی اینه که راننده سیگار میکشه ولی تو بوی سیگار میدی !
هیچی دیگه ضایع شدم و همه رو به دیدن ادامه فیلم دعوت کردم …



اگه بی ادبی داشت دیگه معذرت 

نظرات 11 + ارسال نظر
ربولی حسن کور چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:09 ق.ظ

سلام
سخته ولی به شیرینی بعدش می ارزه

سلام:)
درسته..منکه امیدوارم شیرین باشه

شهرزاد چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:20 ب.ظ http://fartooclose.blogsky.com/

چه آهنگ قشنگی!

دوستش میداریم زییییییییییاااااااااااااااااااااد:)

Reyhaneh پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:10 ق.ظ

belakhare dare bastaniro bayad bast!!!!!!0 vali khodayish omidvaram in ye mah kheyli dir begzare!!!0

فامیل دور بله بله راه رفتنی ام باید رفت..
اتفاقا من آرزوم بود همین امسال کنکور داشتم تموم میشد میرف پی کارش ریحون

بآرآن پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 03:16 ب.ظ http://man-to217.blogsky.com/

سلام مهدیس جون
چه خبرا خانوم خانوما
سایتون سنگین شده ها
گیسو جون چطوره؟بهش سلام برسون و بگو بامعرفت دلم برات تنگ شده
قربانت

سلام عزیزم:)
سلامتی:)
میام وبت ولی نظر نمیذارم:)
اونم خوبه..حتما

الهه جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 06:25 ب.ظ http://eli2175.blogfa.com

سلاااااااااااااااااام مهدیـــــــــــــــــــــــــس جونی
خوفی خوشی سلامتی؟
عسل بدیعی
اون گوشت یخ زده خیلی باحال بود
بازم خدمت میرسم بببب

سلااااااااااااااااام الی:))))
آره مرسی تو خوبی؟؟؟


goli چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:44 ق.ظ http://nabze-gol.blogsky.com

مهدیسییییییییییی....سلاااااام شطوری؟؟؟
واااای!امان از این درس و امتحان و معلما و کنکور و دانشگاه و من و تو و او و ما و شما و آنها و اه...اصن کاری نداری؟؟خدافظ....

وااااااااااای گلییییییی...خوفمممممممم..
ایم کامی شمام منو دیوونه کرد بجای تو
اه اه
خدافظ

جیک جیک سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:19 ب.ظ

وای خداااااااااا ....چقدر خسته ام ...امتحان فیزیکم داریم از کلاسم اومد ....سخت در حال وبگردی ام ....ای خداااااا ..من چقدر برای درس زحمت میکشممممممم
خدایا عجرمو بده .ههههههههههه
مهدیسی ...خودتو خومو کردم خودتو خودمان ...که کلا همه با هم باشیم ...http://khodetokhodaman.persianblog.ir/..بیا به عوضش

بمیرم برا اون دله سوختت

درس شد

فاطمه*** پنج‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:13 ب.ظ http://6816.BLOGFA.COM

. . . . . ¶¶¶ . . ¶¶¶.¶ .¶¶
. . . . . . .¶¶¶.¶. .¶¶¶. . .¶¶
. . . . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶¶ . . .¶¶¶
. . . . . .¶¶¶¶¶ . . ¶¶¶¶.¶¶ .¶¶
. . . . . ¶¶¶¶. . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶. . . . .¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶. . . . ¶¶. . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. . ¶¶
. . . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶.¶¶
.¶¶. . . . .¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶.¶¶
.¶¶¶¶¶ . . . . . ¶¶.´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶
.¶¶¶¶¶¶¶. . . .¶¶. ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. ¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. .¶¶¶¶¶¶¶ . ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. . .¶¶¶¶¶¶. ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶
. . . .¶¶¶¶¶¶¶. . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶
. . . . . . . .¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . . ¶¶. . ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . .¶¶. . .´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . ¶¶. . . ´´´´´´´´´´´¶¶¶¶
@...............@..........@............@@@@@.........@ @@..........@@......@.....@......@.........@......@.....@ @.@........@.@....@.........@....@.........@....@.........@ @..@......@..@....@@@@@......@@@@@....@@@@@ @...@....@...@....@.........@...............@....@.........@ @....@..@....@....@.........@...............@....@.........@ @.....@@.....@....@.........@...............@....@.........@ @......@.......@....@.........@................@....@.........@

گمنام عاشق همت هواداران علیخانی پر سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:55 ب.ظ http://ashegh-hmp.mihanblog.com/


همسنگرم
اینجا خاکریز بود ، سرد و خشک
سوی میدان می رفتند
مردها پشت به پشت
یادشان نام خدا
می گفتن به هم با یک صدا
ای رفیق تا به کجا
می روی سوی دشمن بی صدا
اینجا ، عشق حرف می زد
به دشمن بی هدف ، سر نمی زد
اینجا ، صداقت خانه بود
محبت با رفاقت ،کاشانه بود
خاک اینجا سبز بود
مثل دریا پاک ، اما بی حرف بود
گوشه این سنگر ، یه مرد
سر به زیر ، آماده برای جنگ بود
اینجا، نگاه ها حرف می زد
بی خبر ٰخط دشمن را ورق می زد
اینجا ، خاطره خانه کرده بود
سوی میدان ، عشق را بهانه کرده بود
اینجا ، کبوتر پرواز می کرد
سوی دشمن ، قصه دمساز می کرد
اینجا سراب جایی نداشت
خاک هم با بهار کاری نداشت
اینجا شقایق خانه داشت
روی قایق او هم یک لانه داشت
اینجا ، بوی جنگ می داد
بوی درد ، ٰ‌بوی رنج، بوی فرهنگ می داد
ادما اینجا ، پاک بودن
بی آلایش ،‌مثل این خاک بودن
اینجا ،‌سنگر است
اما! چرا اینچنین بی یاور است ؟
بی دوست اینک او سر می کند
خاطراتش را دوباره از بر می کند
آهنگ عزیمت سر می کند
در پس این خاکریز او
رد پای عزیزش را آیا باز پیدا می کند ؟

مرضیه ماه عسلی چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:18 ب.ظ

سلام اجی وب خوبی داری خیلی خوشگل وملوسه اهنگت هم عالیه دخترونه اس موفق باشی فعلا بازم بهت سر میزنم

سلام اجی مرسی خودم میدونستم حالا لازم به گفتن نبودااااا
قربانت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.