..: تصویر رویا :..
..: تصویر رویا :..

..: تصویر رویا :..

????WTF

:((

+علــــی دریــــاســــت ، دریــــا رو نمـیشـــه ســـــــاده با ســـم کـــشـــتـــــ

علـــی رو قبـــل از اونــــــ مـــحــــراب ، یـــه لــــــشـــکر ابـــــن ملــــجـــم کـــشـــتـــــ

علــــی قربانــــی کوفــــســــت ، علــــی رو کوفــــه کــــم کــــم کـــشـــتــــ

آخــــه کــــــــی بــــاورش میـــــشـــــه ، علـــــی رو ، ابـــــن ملــــجــــم کـــشـــتــــ

/////روزبــــــــه بمـــــــــانـــــــی/////

+++++ چقـــدر چشــمــاشـــو رو حـــــــــق خودشـــ بـــســــت

چقــــدر فریــــــادشــــو تـــوی گـــلـــو کـــشـــتــــ /

اگــه از پــــشــــت ســــر خـــنـــجـــر نمـــیــــخـورد

مــگــــــــــــــــــــــــه مـیــشــــه علـــــی رو روبــــه رو کـــشـــتــــ

جوجه عقاب

کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت. یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد. بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود.

مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.

یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد. جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست. او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی.

تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند. عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم. مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد. اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد. اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.

بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.


تو همانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال رویا هایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن با خواندن این داستان به یاد این جمله حکیم ارد بزرگ می افتیم که :


اگر پرواز را باور کنی پرو بال خواهی گرفت

داشتیم خدا؟؟

خونت میایم که باید کلی پول بدیم.. مهمونت ام که شدیم نباید لب به چیزی بزنیم..پایه ای عصن رف و آمد نکنیم؟؟

نه واقن؟؟

بازگشت پر ابهت خودمو به نت تبریک میگم:)

خو حس آپ نبود خو..مگه چیه خوووو:دی

آخییییییی ماه عسل<3 <3 ینی عاشق دکورشَمااااااااااا..خیلی باحاله.. مهدی یراحی ام که طبق معمول حضور فعال داره:دی

کلاسام که شروع شده وووووو...بعععلههه جاتون خالی..قشنگ سرمارو با تمام وجود احساس میکنم:دی استادا ام که..بععله..لنگه ندارن..خخخخخ عاغا من عاشق این دیفه شدم://

حالا شیکار کنیم:دی

مستر جبلی ام که یدونه باشه..خخخخخ..

ولی هیشکی مثه رمضانپور نمیشه<3

ما خیلی بدبختیم:| خدایا یه تجدید نظری بکن..مارو بی خیال شو..ما کنکور داریم.. خیلی ام خسته ایم..352 روز مونده:// خخخخخخ..

بلاگ اسکای عاشقتمممممممممممممممممممم...

ینی دگرگونی در حد لالیگاااااااااااااااااااا..هم خودم هم بلاگ اسکای:))

آفرین آفرین خیییییلییی خوشم اومد..

آخیییییی سیروان


هووووووووووراااااااااااااااااااااااااااااااااااا بلاخره امتحانای لعنتی تمومیدن

ولی به نسبت پارسال خیلی سخت تر بودن..مظلوم گیر اوردن بخخخخخداااااا.. نمیگن این بدبختا کلی تعطیلی بهشون خورده بود که هیییییییییییییییییییییییییییچ تازه کمترم شده بود واسه انتخابات..واقعا خیلی نامردی شد در حق ما..مای بیچاره مای مظلوم      ولی خوب در هر صورت این نیز بگذرد:))) 


از امروز کمتر از 1ماه فرصت دارم واسه تفریح..ولی خوب اون نیز بگذرد..... 


دوتا عکس میذارم شاد شین:))




این عیدم گذشت:(

این عیدم گذشت:(

خیلی زود..ولی پر اتفاق بود از همون اولش

ولی مخشامو ننبشتم


اصلااااااااااااااااااا دلم نمیخواد عید تموم بشه چون ینی امتحان و درس و بعدشم کنکور 

دیگه واقعا مجبورم کمتر بیام نت..کاری که واقعا دوشواره 

ولی خوب چه میشه کرد..روزگاره دیگه


یکم تغییر بدم نیستاااااااااااا 


ادامه ی مطلب بفرمایید لدفن:)

فک و فامیله ما داریم ؟؟؟ عایا ؟؟؟ 


راستی:(( عسل بدیعی :(((


ادامه مطلب ...