..: تصویر رویا :..
..: تصویر رویا :..

..: تصویر رویا :..

????WTF

بالاخره تموم شد ..................

چه جالب ... به این نکته توجه نکرده بودم که وقتی یه اسپیس بین بالاخره بندازی به یه حقیقت محض میرسی ...... بالا خره ... ببخشید که اینقدر صریح گفتم ولی خوب برعکس همه که میگن واقعیت تلخه ما الآن میگیم واقعیت خنده داره ... ببین این بالا چطوری ما رو از بحث اصلی منحرف کرد... همیشه ناظما همینطورین دیگه ... این خاطره ام بخونین به عمق مطلب پی میبرین ... 

 

وانس آپن ا تایم (ههههههههههههههه همون روزی از روزها ههههههههههههههههههه) تو یکی از روزهای بهاری ما امتحانی داشتیم . منو عمو هوتی وایساده بودیم تو پیلوت منتظر گلی ... ناظممون که بالا باشه (فامیلیه کاملش بالا زاده س  ناظمه ما داریم ؟؟؟؟؟؟؟)اومد با یه لحنه تقریبا آرومی گفت :بچه ها برید تو حیاط .( آخه بچه های انسانی داشتن اونجا امتحان میدادن ما هم به قول گیسووو خیلی شیک همونجا وایساده بودیم ...)  قیافه منو عمو هوتی که توجهی نکردیم تاااااااااااااااازه دوتا صندلی تکی هم کش رفتیم نشستیم ... معلم فیزیک اومد نمره هامونو پرسیدیم ...    بالا{با یه لحنه تقریبا تند }:بچه ها   گفتم برید تو حیاط ...  بازم قیافه منو عمو که اصلا آدم حسابش نمی کردیم ....  نشستیم   واااای گلیم که از برگش دل نمی کند ... این وسط با کلی از بچه های تجربی که از نمازخونه میومدن بیرون حرفیدیم ... نمی دونم تونستیم به کسی امداد غیبی برسونیم یا نه ... بالا{با یه صورت برافروخته}:مگه من نگفتم برید تو حیاط؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  منو عمو هم کماکان رومون اونور بود داشتیم می حرفیدیم  ...ما هنوز وایساده بودیم در حااااالیکه گلی اصلا به اومدن رضایت نمی داد ... بالا {با التماس}:بچه ها خواهش می کنم ازتون برید تو حیاط ... بچه ها    خواهش می کنم ....   ما هم که قصد رفتن نداشتیم ... بعد یه مدتی دیدیم دوتا از بچه های پیش دانشگاهی اومدن جلو خیلی آروم گفتن بچه ها لطفا برید بیرون ...  هههههههههههههههههههه بالا نیرو کمکی آورده بود   دیده بالحن آروم و بعد فریاد و حتی التماسم نتونسته هیچ جابه جایی تو مکان ما ایجاد کنه   دست به شلوار پیشا شده ...خلاصه اینا که گفتن بعد ما رفتیم حیاط .......... 

 

           حالا قصد من از گفتن این خاطره چی بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ۱. همون بالایی که گفتم   ۲. اینکه بدونی بچه ها ی مدرسه و بیشتر از همه بچه های اکیپ ما بالاخص منو عمو هوتی که نمونشو خوندی   واسه حرفای بالا تره که هیچی  علف هرزم خرد نمی کنیم  ........... از تجربیا که بعید نیس   انسانیا هم که دیگه حق آبو گل دارن ول ما  اینجور دانش آموزایه رشته ریاضی ای هستیم ........... 

 

 اینا همه یه مقدمه چینی ای بود تا بگم   بالا خره امتحانای ما هم نموم شد ....  

 

اینا هم یه سری عکس درباره ما ... 

  

حااااالت ما شب امتحان ریاضی (و حتی سرش)در حاله خوندن پلی کپی ایکس... 

  

 

 

ایکس که ادعا داره پلی کپیش کوپه کتابه!!!!!!!!!!! و کم کاری از ماست .... 

 

 حیف جغد ... 

 

 

 ما که فقط درس می خونیم ...(دانش آموزان رشته ریاضی ) 

 

 

 وقتی ایکسو معین سوال سخت می دهندو ملکه عذاب هول می شود(شما فکر کنید این دختره...) 

 

 

 ریحانه که سر امتحان محل به احدی نمی ذاره و بچه ای که چشم امیدش به اونه ... 

 

 

  

 

چند دقیقه قبل از امتحان و حالت ما ... 

 

 

 

 نمایی بسته از قیافه ها ی ما که با ادبانه صبر می کنیم دوستامون حرفشونو بزنن و امکان نداره همهمه ایجاد کنیم...  

 

 

 

 

 نمره ریاضی پریسا ... 

 

 

 مدیونی اگه فکر کنی کلاس ما چیزی جز اینه ... 

 

 

 

جینگولیا و سفر به شلمچه ... 

 

 

 

 

 

 درس خوندن گلی از ۲۷ فروردین به بعد ...(که بابا جونش بردش با فرهاد عکس بندازه ) 

 

 

جینگولیایی که نصفه شب دارن پلی کپی ریاضی می خونن ... 

 

  

 

جا داره یه یادیم از جزوه های فیزیکمون بکنیم ... 

 

 

  

 

اینم از جینگولیا ....(با فاکتور گیری از پسرها ) 

 

 

 

 

 

اینم منم ...   

 

  

 

 

 یه نظر سنجی ... 

کدومش از همه بهتره؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

و بای بای ........

 

 (کتلت دیدی؟؟؟؟؟؟؟؟ قیافه منو ببینی خیلی هوس کتلت می کنی ... )

 

                                             امضا:جز من کی می تونه آخه دیگه باشه       مهدیس

                         

نظرات 18 + ارسال نظر
گیسوووووووووو چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:05 ق.ظ

وای خیییییلی خوب بود....عالی بود....آخییییییییییییییییییی عزیزم عکساکه فوق العاده بودن...این عکس چن دیقه قبل امتحان و حالت ما خییییلی بامزس...مرسی

خواهش ..... پدرم بدجوری در اومد ... تمام اجدادم اومدد جلو چشمم ...

یکی از مادوتا چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:33 ق.ظ http://baran217.blogsky.com/

وای که چقد نمک داشت این پستت
کلی کیف کردم از خوندنش
راستی چند سالته ؟کلاس چندمی؟
دارم کم کم فوضول میشم نه؟! خوب دیگه ادم نباید بدونه دوست جدیدش کیه و چیکار میکنه ؟!!!!
این شعرای روزبه بمانی که می گفتی کوشش؟سرکار گذاشتی مارو؟!!
منتظرتم بای

ما جینگولیا دومیم به جز پانی که تجربیه بقیمون ریاضی ایم...
دست رو دلم نذار که خونه ...این قالبه جدید قسمت برگه ها رو نداره ...همه رو تو اون نوشته بودم ... ولی اگه می خوای بخونی می تونی بری تو وبلاگش ... لینکش کردم ... شعراش هست ولی خیلی وقته آپ نشده ...

یکی از مادوتا چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:37 ق.ظ

راستی یادم رفت بگم تعطیلات خوش بگذره
زیاد شیطونی نکنید واستون خوب نیس

مرسی عزیزم ...
نمی شه که ... جینگولیا و شیطونی جدایی نا پذیرن...

گیسوووووووووووو چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:49 ق.ظ

—–-—▒▒▒▒▒▒▒▒▒▒
—–-▒███████████▒
—▒████▒▒▒▒▒▒▒███▒
-▒████▒▒▒▒▒▒▒▒▒███▒……………….▒▒▒▒▒▒
-▒███▒▒▒▒▒███▒▒▒███▒…………..▒██████▒
-▒███▒▒▒▒██████▒▒███▒……….▒██▒▒▒▒██▒
—▒███▒▒▒███████▒▒██▒…….▒███▒▒█▒▒██▒
—–▒███▒▒████████▒██▒…▒███▒▒███▒▒██▒
——–▒██▒▒██████████▒▒███▒▒████▒▒██▒
———▒██▒▒██████████████▒████▒▒██▒
———-▒██▒▒█████████████████▒▒██▒
————▒██▒▒██████████████▒▒██▒
————–▒██▒▒████████████▒▒██▒
—————-▒██▒▒██████████▒▒██▒
—————–▒██▒▒████████▒▒██▒
——————-▒██▒▒██████▒▒██▒
———————▒██▒▒████▒▒██▒
———————-▒██▒▒███▒▒█▒
————————▒██▒▒█▒▒█▒
————————-▒██▒▒▒█▒
—————————▒██▒█▒
—————————♥♥♥♥♥♥
—————————-♥♥♥♥♥
——————————♥♥♥
—————————-—♥♥

مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی....

محد چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:23 ب.ظ http://khodetokhodam.persianblog.ir/

...........من اصلا حالم قابل وصف نیست ...امروز چهارشنبس ...یعنی یه ماه پیش هی خانوم ایکسو ایگرگو تو این روز میدیدیم کهیر میزدیم ..ولی امروز .هه چی ارومه ...من چقد بدبختم ..به خاطر نمره هاش .هههههههه

من که الآن برای دومین بار و از بار اول شدید تر حاااااااااااااالم وحشتناکه ... یه خبری شنیدم کلا بهم ریختم ....

goli چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:52 ب.ظ http://nabze-gol.blogsky.com

مهدیس خواستم لعنتت کنم گفتم آخه نمیشه که...آبجی مهدیس؟هوووو...زشته...حالا میدونی چرا؟واسه اینکه دوباره منو یاد فرهاد انداختی(دوباره دچاره ابهام شدم که "منو یاد فرهاد انداختی"درسته "یا فرهادو یادم انداختی"...؟)
عکسی که درباره ی منو فرهادو یاد کردنو همونا بو با عکس بالاییش و عکس پایینیش عالی بود...

گناه دارم آجی گلی ... بعدشم من که کاره خاصی نکردم تو که همینطوریش ۲۵ ساعته تو یاده فرهادی......

گیسوووووووووووو چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:29 ب.ظ

حالامن یه خسته نباشید پرانرژی به دوست جوووووووووونی خودم میگم که خستگیش دربره....

قربوونه آجی......

آرش چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:00 ب.ظ http://www.jingoolia-212.blogfa.com

به درود! ماهم اومدیم!!! عکس دومیه دقیقا خودم بودم سر جلسه امتحان!!! عکس چهارمی هم که کلک وسطی من بودم اون دوتا کیا بودن نمیدونم... بالاخره تعداد زیاده یادم میره!!!هه
بدرود!

سلام آرش جوونم ...
یکیشون که محده اون یکی کیه بلا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بیچاره آجیم ... فکنم دیگه عادت کرده تو این مدت ...

آرش چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:04 ب.ظ http://www.jingoolia-212.blogfa.com

آها یه چی دیگه یادم رف... عکس یکی مونده به آخری ردیف چهارم اولی از سمت چپ منم!!!هه آدرس دادن در حد بازیهای یورو 2012
هه راسی بازی دیشب خیلی باحال بود حال کردم کسی ندید!!!
فکر کن شماها دیده باشید... فعلا

خوشیا آرش ... بازی کجا بود ... امتحانای ما تموم شده مامی ددیا جشن می گیرن ... دیشب خفتمون کردن بریم پارک ...

آرش چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:46 ب.ظ http://www.jingoolia-212.blogfa.com

آپم بدو بیا بخندیم...

قربونت ما مثه شما نیستیم که وانس اینه بلو موون بیایم وب بگردیم ... ما ۲۷ ساعته هستیم ... برات کامنتم گذاشتم ...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.